- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
نظر به بندگان اگر، ز مرحمت خـدا کند قسم به ذات کبریا، ز یُمن مرتضی کند خدا چو هست رهنمون، مگو دگر چرا و چون که اوکند هرآن چه را که حکمت اقتضا کند ز قـدرت یَـدُ الـلَّـهی، کـسـی نـدارد آگـهـی وسیلهاش بُود علی، خدا هر آن چه را کـند به جنگ بدر ونهروان،علیست یِکّه قهرمان نـگـر که دست حق عیــان، قتال اشقـیا کند به روی دوش مصطفی،نهد چو پای مرتضی نگر به بت شکستنش، که درجهان صدا کند به رزم خندق و اُحُد، به قتل عَمْرو عَـبْدُوُد خدا به دستِ دست خود، لوای حق به پاکند چو افضل ازعبادتِ خلایق است، ضربتش عـلـی تواند این عـمـل، شفـیع ماسِـوی کند به پیشگاه کردگار، ز بس که دارد اعتـبار دُیـون جـمـله بـنـدگـان، تـوانـد او ادا کـنــد نـماز بی ولای او، عـبـادتی ست بیوضـو به منکر عـلــی بگو، نـماز خود قـضا کـند هر آن که نیست مایلش، جفا نموده با دلش بگو دل مریض خود، به عشق او شفا کند علیست آن که تا سحر، سرشک ریزد از بصر پـیِ سـعـادت بشر، ز سـوز دل دعـا کـند عـلــی انیـس عـاشقان، عـلی پـناه بیکسان علی امیرمـؤمنان، که مـدح او خــدا کـنـد پس از شهادت نبی، که را سِزَد به جزعلی که تا به حشر آدمی، به کــارش اقتدا کند قـسیم نـار و جـنـتّـش، تــرازوی محـبّـتـش که مؤمنان خویش را، ز کافران جـدا کند گهی به مسند قضا، گهی به صحنۀ غزا گهی بجای مصطفی،که جان خود فدا کند علیست فرد و بینظیر، علی مجیر و دستگیر که نام دلگـشای او، گره ز کار وا کند ز کار قهرمانیش، پر است زنـدگانیش نگـین پادشاهیش، به سائـلـی عـطا کند امیر کشور عرب، ثنا کنان، دعا به لب برد طعام نیمه شب، عطا به بینوا کند ز کوی شاه اولیا، که مهر اوست کیمیا کجا روی، بـیا بـیا، که دردها دوا کـند کنیم چونکه های وهو، به پیشگاه لطف هو خدا نظر کند به او، علی نظر به ما کند دل عـلی گداخـته، که با زمانه سـاخته امـام ناشـناخـته، ز خـلـق شکـوهها کند زقبر بنت مصطفی، کجا رودعلی، کجا؟! که نیست یار آشنا، دلش ز غم رها کند سرشک بردوعین او، ز اشک زینبین او که گریه بر حسین او، به یاد کربلا کند علی غریب و خون جگر، ز هجر یار نوحهگر کـنار آن جـدار و در، اقـامۀ عــزا کند )حسان) بگیر دامنش، قسم به حقّ محسنش گره گـشای انـبـیا، حـوائـجـت روا کند
: امتیاز
|
مدح امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
باز مـرا ســوی لبِ خُــم کـشـیـد قصه ی دریا به تـلاطـم کـشـیــد آمـد و طـوفـــان مـن آغــاز شـد بـــاز دری رو به دلــم بــاز شـد ســاقـی افــلاک! ســلامٌ علـیک! ای پــدر خــاک! ســلامٌ عـلیک! دست تو را عشق که بالا گـرفت دست تو نه دست خـدا را گـرفت روح امین پـیـش تو پَـر باز کرد با تو محـمـد سخـن آغــاز کــرد نــوح شـده غــرق تو ای نـاخـدا کـشـتــی او را بـرســان تـا خــدا قـطـره تو را دیده و دریـا شــده خــاک ضعـیف از تو تـوانـا شده بَـه! بِـه تـو؛ تـیـغ بـلاجــوی تــو شـیـری و شیران همه آهـوی تو کــار هــزار آیـت اعـظــم کـنـی گوشه ی ابرو تو اگر خَــم کـنی ای خط تو صیف تو بی خاتـمـه جـلــوۀ ظـاهــر شــدۀ فــاطــمــه اول و آخــر سـر یک مــوی تـو ظاهــر و باطن تو و بـانـوی تـو کشتی خلقـت به هـدف می رسـد تا که به ایــوان نـجـف می رسـد
: امتیاز
|
مدح امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
به پیر خرد پیشه یی دوش گرفتم سـوالی در انـدیـشـه ی مـا نـشـیند اگر پـاسخ پـرسش من نـگـو ئــی دل بـی قــرار مـن از پـا نـشـیـنـد علی از چه رو خاکی آمد ولیکن به چـرخ چـهــارم مسیـحـا نشیند؟ کجا حق تـعالی پـسـنـدد که مـولا بـپـایـیـن و عـیـسی به بالا نشیند؟ کجا در خور اوست دنیا؟ که باید فـراتـر زعـرش مُـعـلّـی نـشـیـنـد بگفتا چه کم گردد از مرغ قـدسی اگـر بـر سـر بــام دنـیـا نــشـیـنـد به مهر فـلـک بین چسان پرتو او بر وی خس و خار و خارا نشیند ز قـدر عـلـی ذره ای کـم نگـردد مـسـیـح ار که در آسـمانها نشیند که جای گهر نیست جز قعر دریا ولی مـوج بر روی دریـا نـشـیـند
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت علی علیهالسلام
شمع سان شعله ورم از دل پر آذر خویش بعد از این دست من و دامن چشم تر خویش دامنم پـر بود از اشـک بـگـو تا نـکـشـد آسمان بر رخ من دامن پر اختر خویش اشک را در صدف دیـده ازان پروردم که نثار قـدم دوست کـنـم گـوهر خویش فارغ از مهر و مه واختر چرخم که چو شمع پرتو افشان شده ام از دل روشنگر خویش عـنـدلیت چـمـن عشـقـم و در کنـج قفس سرخود میکشم از درد به زیر پرخویش بس که در خواب گل روی تو را میبینم بوی گل میشنوم هر سحر از بستر خویش یا علی گر که به کوی تو مرا راهی نیست نـامـیـدم مکـن از خـاک در قنبر خویش چـون ز مدح تـو پیـاپـی زده ام دم شاید که مرا جـام پـیاپی دهی از کوثر خویش سوخت پروانه و گفت این سخن نغز به شمع که به یک شعله توان سوخت ز پا تا سر خویش
: امتیاز
|
مدح امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
اوصــاف تو از ابـتــدا تــا انتـهــا نــور آیـیـنـه ای آیـیـنـه ای ســرتا به پا نـــور آیـیـنه ای و خــلـق حـیــران صـفــاتـت تـابـیــده بـر جــان تــو از ذات خدا نور چشمی که توفیـق تماشای تـو را داشت جسم تو را جان دیــده و جان تو را نور در حلقه ی عشاق تو ای صبح صـادق برهرلبی گل کرده «یا قدوس»«یا نور» قرآن وصفت سوره سوره با شکوه است «فرقان»«نبا»«یوسف»«قیامت»«هل اتی»«نور» از کعبه تـا مسجـد مسیر روشن تـوست از آسـمــان تـا آسـمــان از نـور تا نــور خورشیدی و بر شانه ی خورشید رفتی فریــاد می زد آسـمــان : نور علـی نـور تو بوتــراب و هـمـسـر تــو مــادر آب اصل شـمـا وصل شـمـا نسل شما نــــور پایــان کــار دشـمـنــان تـوست با نــار آغــاز راه دوسـتــان تـــوست بـــا نـــور درمدح تو چشم غزل روشن که دیده است وصف تــو را از ابـتــدا تا انـتـهــا نــور
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی علیهالسلام
با ذکر یــاد و نام عــلـی مست میـشوم هـر لحظه با کــلام عـلـی مست میشوم دانه ز دست هر کس و ناکس نمیخورم چون که به روی بام علی مست میشوم وقتی که نام ســاقــی کــوثــر می آورم آنجا به احــتــرام عــلــی مـست میشوم جمع اند دور نـور علی عـاشقان و من همــواره با غــلام عــلـی مست میشوم رو میکنم به سمت نجف نیمه های شب از دور با ســلام عــلـی مست میـشـوم بعد از نــمــاز موقع تـسـبـیــح گـفـتـنم هوهو کنان ز جــام عـلی مست میـشوم ذکــرم شده عــلــی مــددی والی الولی یا مظهر العجایب و یا مرتـضی عـلـی عطرش ز کعبه آمد و عــالــم بهار شد دنــیــا بــرای دیــدن او بــیــقــرار شـد از سینه چاک بودن کعبه مشخص است آئــیــنــه صــفــات خــداونــدگــار شــد وقتی ز کعبه شمس جمالش طلوع کرد خورشید از ریــاست خود برکــنار شد هر شب در آسمان رخ ماه اعتبار داشت تابید روی حیــدر و بی اعــتــبــار شد درعرش با خدای خودش رفت وجلوه کرد وقتی به روی دوش پــیـمبر سوار شد کعبه ندیده بود کسی را به این مــقــام از برکت عــلی ست ولایت مــدار شد نیــرو گــرفت بازوی پیــغــمـبـر خـدا از قــدرت حـمـایت و نیروی مرتضی دنیا اگر نداشت عــلــی را بقــا نداشت بی مرتضی و فـاطمه دنیا صفا نداشت کار تــمــام خلق به پــایــان رسیده بود دنیــا اگر ولایت شــیــر خــدا نــداشت این طور شسته رفته به ماهـا نمیـرسید اسلام اگر حمایتی از مرتضی نداشت دنیا اگر که عــاشق روی عــلــی شـده چون که از اولش چوعلی مقتدا نداشت پیراهـنـش اگرچه چنین وصله دار بود مولا به جز خـدا به کسی اعتنا نداشت آمــد خــدای را به زمیــن ها بـیــاورد کـفــوی برای حـضرت زهــرا بیاورد وقتی که جنگ را به عدو مثل نار کرد سیل هجوم لشکــریان را مــهــار کرد وقتی شبیه شیر به خــیــبـر هجـوم برد به به ببین که هیبت مولا چه کار کرد در جنگ خــنــدق این اسـدالله را بـبین غرش نکرده لشکر دشمن فــرار کرد تا بر کــمــان ابـروی خود تیر را نهاد پلکی به هم گذاشت یلان را شکار کرد با نعره ها و عربده ی تیغ ذوالـفــقــار دنیا به ناز شست عــلـی افـتـخـار کرد آندم که نام فــاطـمـه روی لبش نشست با ذوالفقار خود همه را تار و مار کرد بیخود که نیست او اسدالله حیــدر است دنیا حقیر حضرت ساقی کــوثــر است دل را اگــر که مست میِ تاک می کند بــار گــنــاه قـلب مــرا پــاک میـکـنــد اعجاز میکند به خــدا حضرت عــلــی این خاک را به یک نظر افلاک میکند زهرا که هست تیغ عــلی خوب میبُرد او با دعــای فــاطـمـه کــولاک میـکـند او صاحب صفات خــداونـد اکبر است در گــود معــرفت همه را خاک میکند هرگز عجیب نیست اگر بیت کعبه هم سیــنــه بــرای آمــدنـش چــاک میـکـند او از ضریح خویش به من شورمیدهد وقتی که تشنه می شــوم انگـور میدهد آنانکه خــاک پای غـلامــان حــیــدرند محشر که میـرسـد همه پیش پـیـمـبرند آنانکه رزق خویش از این سفره می برند یعنی که با ابــوذر و سـلـمان بــرادرند آری تمام ما به عــلـی ختم می شــویم چون شیــعــیــان واقعی از نسل قـنبرند آنانکه از پــیــالــه او آب می خــورنـد شیــعــه شــدند اگر همه مدیون مادرند این را بگو به هرکه گــدای عــلی نشد عــالــم به زیــر پــرچـم ساقی کوثرند هرکس علی عــلــی نکند خوار میشود در پنــجــه های نفس گــرفـتـار میشود این دست ما و دامن احسان تو عــلــی هر شب نشسته ایم سر خوان تو عـلـی قوم عجم که نسل به نسل عاشق توأنـد بایــد دعــا کنند به ســلــــمان تو عـلی آقا به جــان حضرت زهــرا مرا بخـر تا که روم به زمــره خــوبـان تو علی ماه رجب شده نــظـری کن امام عشق بی برکت است سفرۀ بی نان تو عـلـی مــسـتتــم هنــوز مثــل تمام ملائک از عطر نــمــاز صبح در ایـوان تو علی آقا چه می شود که مـسـلـمـانمان کـنی ما را نجف دوبــاره تو مهمانمان کنی
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی علیهالسلام
با آنـکـه اسـتـقـامت تـو فــرق می کـند این روزهـا حـکـایت تو فـرق می کند اینجاست درد، دشمنت آخر غریبه نیست بعد از رسول، غربت تو فرق می کند دستان حـیـدری تو را صبر بسته است با دیـگــران اســارت تو فـرق می کند دستی که روی فاطمه ات را نشانه رفت فـهـمـیـده بود غـیـرت تو فرق می کند سیـلی به روی ام ابـیـهـا تو را شکست آقــای من! مـصـیـبـت تو فرق می کند گـفـتـنـد بـعـد فـاطـمـه از پــا فـتـاده ای حــق داشـتـی امـانـت تو فـرق می کند سی سال پیش! این در و دیوار شاهدند اصـلاً شب شـهــادت تو فـرق می کند
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی علیهالسلام
هر چند از هـمــه به همه مهربـانتری هر چـنـد با رســول خــدا هم بــرادری هر چـنـد از لب تو منــاجــات میچکد هـمــواره از شـمــیــم خـدایت معطری در جنگها که با تو و با ذوالـفـقـار تو هرگز کـســی اگــرچه نکرده بـرابری هر چند شب به یاد یتــیـمان شهر خود مانـنـد سـایــه از دل دیــوار بــگــذری تـیــری ز پـای زخمی تو در نماز...یا انـگـشـتری ز دست خـودت دربیاوری مردم ولی چه ساده فــرامـوش میکنند مردم ولی چه ساده به تو جور دیگری... حـتــی ســلام ســادۀ تو بیجـواب ماند گویا گــنــاه کردهای انــگــار کــافری یوسفترین غریبی و حق میدهم به تو ســر از درون چــاه اگــر در بـیاوری
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی علیهالسلام
دل که عاشق شود شرر دارد آتـش از حـال مـا خـبــر دارد عـاشقی قصه ای است دیـرینه که دو صد لیکـن و اگر دارد هرکه مست است مثل انگوراست چون که او هـم لبـاس تر دارد ما که رندیم و باده نوش چه غم گـر کـسـی جـا نـمـاز بـردارد آن کـه حــال مــرا نـمی دانــد چه نصیب از دل و جگر دارد نـکـشـم پـا ز آستـانـۀ دوسـت سائلش ز آن که تاج سر دارد لـب مـن در تـــرّنـــم یـــادش ذکر او هر شب و سحر دارد عجز الواصفون عن صفـتک ما عـرفـنـاک حـق مـعـرفتک الـسـلام ای حـقـیـقـت ایــمـان ای رســول زمین امـام زمان یا عـلـی ای حـدوث را ممکن یا عـلـی ای وقــوع را امکان با تو هر لحظه میـشود صادر بر خلایق ز مهدی ات فرمان لـب لـعـل تــو چـشـمـۀ احـیــا چـشـم پـاک تو چشمه حیـوان موی تو لـیلة المبیت من است کـاش جـای دلم شوم قــربــان تـویـی آن شـیـر کز دم تیغـت دشمن و دوست میـشود پنهان دشمن از ترس می رود به خفا دوست بهر نظر شود پنـهـان جای باران سر از هوا ریـزد ذو الفقارت اگر دهد جــولان شیعیان را به جای خون باشد حبّ زوج بـتـول در شــریـان ما همه در صـفـیـم بـذلـی کن که قـبــول خــدا شود قـربــان مـاه مـیـلاد توست مـاه رجـب گـاه میعاد توست در رمضان پای بـوس تو مـاه ذی الـقـعـده دست بوست مـحـرّم و شعبان می سزد گر محبّ تو ز شعف دف به کف در نجف کند طغیان همـۀ انـبــیــا به وسـع وجــود چـیـده اند از درخت تو ایـمان مـصـطـفـی نیـز در میان همه شـرح دامــاد کرده در قــرآن ای که در یک شب از کرامت خویش در چهل خانه بوده ای مهمان جای دارد که از نــزول شـما هر پدر صد پسر کند قربــان سخت گیری مکن به سائل خویش رد مکن این شکسته را آسـان هست روز جزا و وقت حساب حبّ تو در صحیـفـه ام عنوان بی تو جـنـت جـهـیـم پـر آتش با تو دوزخ بهشت بی پـایـان ای که از کعبه گشته ای ظاهر شد در این کار نکته ای پنهان ضلع تسبیح را شـکـسـتـی تو ز آن که تسبیح بر تو شد تبیان بـطـن سـبـحـان ربّــی الاعلی هـست تـقـدیـس زاده عـمـران میکشم نعره از جگر شب و روز تا نصیـم شود ز حق غـفـران عجز الواصفون عن صفـتک ما عـرفـنـاک حـق مـعـرفتک یا علی ای امیــر هر مـیـقـات یا علی ای ظهـیـر فُلک نجات این محال است که شوی موصوف ز آن که تو برتری ز حدّ صفات در مـثـل رشـحـۀ غـمت دجله در بـزرگـی تـرنّــم تو فـرات دوستـانـت کـلـیـددار بـهـشـت عـاشـقـان تو رشته دار حیات جای دارد که مـنکـران تو را جا ببخشند در جـهـان مـمـات ای کــریــم مــدیــنــه و مکّـه ای جوان مرد کوفه در خیرات یک ابوذر کفایت است که ما بر کرامات تو کـنـیـم اثـبــات ای که دادی به دست سلمانت جلوۀ طور را به پیـر، بـرات مـالـک اشــتــر تـو را بــایــد خواند مجموعه همه مـلکــات کوی آشـفـتـگــان تو مـشـعــر صف دلـدادگــان تو عـرفـات همه مردم تو را به حکم بنون جمله زن ها تو را به حکم بنات هـر یـکـی از نوادگــان تو را میتوان خواند حاکم عرصات همسر توست شیشه ای نازک خـانـدان تو در مثل مشکــات تـویـی آن روزه دار تـابـستان در زمستان تویی امیر صلات در تـصـرف به ما ز ما اولی صاحب مال ما ز خمس و زکات بر تو از ما ز خـالق تو درود بر تو از ما ز فاطمه صلوات گر درخـتـان قــلــم شوند همه آب ها گر هـمــه شـونـد دوات می سـزد گر نـویسم این جمله تا قـیـامت به قـامـت صفحات عجز الواصفون عن صفـتک ما عـرفـنـاک حـق مـعـرفتک یا عــلی ای سـرادق تـوحـیــد ای امیر فــرشتــه در تجـریـد یـکـی از طائـفـان تو افــلاک یکی از حائران تو خــورشید ما که مُــردیـم از جــدایـی تو پس مکن این فــراق را تمدید یا عـلـی ای قـدیـم تر ز قـدیـم یا علی ای جـدیـد تر ز جـدیـد تـویــی آن آفــتــاب لــم یـزلی که به خود از وجود خود تابید غیر تو هیج کس وجود نداشت چشم تو وا شد و عـلی را دید نـخـل ها را به آب دیــده بـنــد تا که ازغصه رو کنند به عید خـانـه جـان من ز بـت پر شد ای تـبـردار فـتح کعـبـه رسید با تو هرکس که در جدل افتاد گردن خـود نـهـاد زیـر حدید از پدر می رسد پسر را فیض از تو دارد حسیـن نام شـهـیـد می رسد از محیـط بر گـوشـم که هـمـه گـفـتـه اند بی تـردید عجز الواصفون عن صفـتک ما عـرفـنـاک حـق مـعـرفتک جــگــر اهــل درد خـرّم بــاد دل اهــل مــراد بــی غــم باد ماه فضل است وعارفان جمع اند تـا ابــد جـمـعـتـان مـنـظـم باد فخر حوّا از کعـبه بیـرون شد باز روشـن دو چـشـم آدم بـاد پدر کعبه کـعـبـه را بشکـافت پر بـکـا دیــدگــان زمــزم باد هر کجا طفل شیر خواری هست آب خــوردن بر او مـقــدم باد کــربلا خشک شد بهر حسین چشم اهلش همیشه پر نم بــاد قـهـر کرده فرات از اصـغــر دست عباس سوی پرچــم باد روی دست پدر پسر جان داد هـمــۀ مــاه هـا مــحــرّم بــاد عجز الواصفون عن صفـتک ما عـرفـنـاک حـق مـعـرفتک
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیر المؤمنین علیهالسلام
افتاده ام به گـوشـه ای از رهـگـذارتان اوجـم دهـیـد تا که شـوم خـاکـسـارتـان اصل و اصالت من از اول اصیل بـود اصلا خـدا سـرشـتــه مرا از غبـارتان هرچند دورم از تو؛عجیب است چون دلم حـس می کند نـشـسـتـه کناری کنارتان چیزی برای عرضه ندارم به ساحـتت آقـا دل شـکـسـتـه می آیـد به کـارتـان؟ خـرمـا فـروش کوچه و بازار می شوم شاید به جرم عشق شوم سر به دارتان ای ناشناس نیمه شب کوچه های شهـر یک تکه نان به ما بده از کوله بارتان مـیـلـش دگر به هیـچ بهشـتـی نمی کشد هر کس نـشـسـته کنج بهشت مـزارتان شرمنـده ایم بی خـبـریـم ای بـزرگـوار از آخــرین امــانـت تـان؛ یـادگـارتــان
: امتیاز
|
مدح امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
دریــا دلـیــم و منت دریــا نمیــکشیـم خـمـخـانـه ایـم، منـّت میـنـا نـمـیکشیم تا قطره های اشک به دامن روانه است ما نـاز شـبـنـم سـحــری را نمیکـیشیم طوراست خلوت دل وسیناست سینه ام ما نـاز طـور و مـنـّت سیـنـا نمیکـشیم یک سینه ناله ایم ولی بی هوای دوست بـال و پـری به عـالـم بـالا نـمـیـکـشیم مجنون کشید رخت به صحرا ولیک ما دیوانه ایم و رخت به صحرا نمیکشیم آسوده خاطریم در این بوستان چو سرو بر دوش خـویش بـار تـمـنـا نمیکـشـیم ملک قناعت است از آن روبه دست ماست کزحد و مرز خویش برون پا نمیکشیم از من بـگـو نـگـار فسونکار شـهر را ما یـوسـفـیـم و نـاز زلـیـخـا نمیـکـشیـم دامن کـشـیـده ایـم ز دست کـسان ولـی دسـت طلب ز دامـن مـولا نـمـیکـشـیم در قـامت حـبـیـب قـیـامت نـهـفته است بـیـهـوده نـاز آن قـد و بـالا نـمی کشیم پـروانـه ایـم و طالب دلـدار یـکـدلـیــم ما نـاز شـمـع انـجـمـن آرا کـشـیده ایـم
: امتیاز
|
مدح امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
شه کار آفـــرینش دادار حــیـــدر است نفس و وصی احمد مختار حیدر است وقت نبرد و حـمـله جلودار حیدر است استاد بی نظیر علــمـــدار حـیدر است از دشمنان فاطمه بیــزار حیـــدر است ای مهر و ای ولایت تو رکن دین علی محتاج لطفت عیسی گردون نشین علی شاگرد درس عشق تو روح الامین علی بر بخشش و عطای تو صد آفرین علی بر لشگر کرامت علـمدار حیــدر است جنت اگر سرای علی شد عجیب نیست حاتــم اگر گدای علی شد عجیب نیست موسی گرآشنای علی شد عجیب نیست عیسی اگر فدای علی شد عجیب نیست اینان همه چو غنچه و، گلزار حیدر است ای سیــنه تو مـخـــزن اســرارها شـده ممنون جــود و لطف تو دل بارها شده شرمنــده ی کـــرامتت اغیـــارها شـده با یک نگـــاه فیض تو گل خارها شده یعنی به نه فلک گل بی خار حیدر است شیر خــدا و فاتح خــیــبـر، به جز تو کیست حبل المتین و ساقی کــوثر، به جز تو کیست؟ صاحب لوای عرصه محشر،به جزتوکیست؟ یعنی به شهـر علم نبی در، به جز تو کیست؟ در کائنات نقطه پـــرگـــــارحیدر است می لرزد آسمان چو قدم می زند علـی روزی کـــائــنــات رقـــم می زند علـی وقتی که پلک دیده به هم می زند علی بر ســیّــئــاتِ شـیعه قلــــم می زند علی آری خــدایِ عــزوجل یارِ حـیدر است افتاده ای اگر که ز پا یا عــلـــی بگـــو شــاهــی اگر تو یا که گدا یا علی بگو موسی! همــیشه وقت دعا یا علــی بگو حــتــی تو هم رسول خدا! یا علی بگو زیرا که اسم اعـظـــم دادار حیدر است آن لحظه ای که لب به دعا وا کند علی دردِ دلِ شــکــسـتــه مــداوا کند عــلــی با یک اشاره کــار مسیـحا کند عــلــی باشد نگــاه رحمتــی بر ما کند عــلــی در مشکـلات چاره هر کار حیدر است
: امتیاز
|
مدح امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
رطب لعل لب یـــار چــشــیــدن دارد در پس پـــرده رخ یار چه دیدن دارد در هوایی که در آن بوی علی می آید سنــگ هـم گــر بزند باز پریـدن دارد جام اگر پر شود از بــاده ناب علـوی لب ِ تــشنه پی ایـن جــام دویــدن دارد باده از کوثر اگر باشد و ساقی حـیـدر منّــت حــیــدر کــرار کــشیــدن دارد " اشــهــد ان عــلـــیــا ولی الله " آری صد و ده مرتبه این نام شنـیــدن دارد می زند مرغ دل امشب ز سر شور و شعف بوســه ای بر ترک کعبه و بر صحن نجف امشب از عالم بالا خــبـــری می آیـــد در پی تیرگی شب سحــری مــــی آید هر کسی ز عالم بالا اثری می خواهد گــو بیــایــد که ز بــالا اثـــری می آید حرم کعــبه ترک خورد و بهم باز آمد همه گفتند که او از چــه دری می آید؟ به خدا آینه آمد به جهـان روی عــلـی که از آن ناحیه خیر البـشری می آیـــد چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی که در آن بر همه عالم پــدری می آید به دل اهل ولا عشق عـلی پا بــرجاست به خدا در دو جهان پرچم حیدر بالاست
: امتیاز
|
مدح امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
خواستــم عشق را نظاره کــنم چـشمها را پــر از ستــاره کنم خــواستم تا که از شب شعــرم قطعهای نــذر جــشــنواره کنم عشق فــرمود نــذر نام عــلـی صد و ده بـــار استـخــاره کنم گر که شعری قشنگ میخواهم به عــلــی بـیــشتر اشــاره کنم میشود با حروف نـام عــلــی وزن اشــعــار را اداره کـنـــم جــای دارد به وصـف این آقـا هر چه میبـینم استـعـاره کنـم گر چــه اینها به ما نمیگـنـجـد بحــر در کــوزههــا نمیگـنـجد هر صــفا با عــلــی صفا دارد هر كسی با عــلـــی خــدا دارد روی قــلب ستــاره بنــویــسیـد مــثل آقــای مـــا كـــجــا دارد؟ چه كـسی جــز امــــام اول ما پــســرش شــهــر كـربــلا دارد وقت معراج جــزعلی چه كسی جا به دوش فـــرشتــه هـا دارد یا كدامیـــــن بزرگ در دنــیـا دور خــود اینــقـــدر گــدا دارد عشق اگرعشق هم بُوَد تنهاست بــا ولای عــلــــی بـهــــا دارد آیـت والـــی الـــولـــی مــددی صده و ده بار یا علــی مـددی صاحب رودخــانه ی كـــوثــر دست پــرورده اش بُـوَد بــوذر آن امامی كه در زمان نـــمـاز می دهت در ركــــوع انگـشـتر آن كه در لابـــلای جنگ اُحُـد با نـود زخــــم می كند محـشــر آن بزرگی كه كـــار كوچك او كندن چــهـــار چــوبه ی خـیـبر آن جوانی كه عَــبُـــدوَدهــا را با یكی ضـــربه می كند بی سـر ذكر هر پهـــلوان به میدان ها اســـد الله یـــا عـــلـــی حــــیــدر آنکه محضش وقوع ردالشمس میشـود بــا دعــای پــیــغـمبــر دافــع سیــئــاتــمــان حــیــــدر عجّـــلوا بالصلاتمان حـــــیـدر كاش می شد خطابمــــان بكنـد با نگــــاهی شــرابــمـــان بكند كاش می شد ابوتــــراب جهان زیر پـــایش تـــرابــمـــان بكند تــو دعـــــا كند نیاد آن روزی كه بخــواهد جـــوابمــــان بكند ما گــنــــاه كبــــیــره ایم آقــــا كـــاش آقا صوابــمـــان بـكـنــد ما گـــروه دعـــای نا مقــبــول بایــد او مستـجــابــمـــان بكــند كاش می شد كه خون ما ریزد در ره عشـــق آبــمـــان بــكـند ای وجـــود تـــو بركت عالــم ای مـنـا ای صفا و ای زمـزم افــتــخـــار عشـــیــره ی حـوّا ایــلــیــای قــــــبــیــلــه ی آدم ذكــر نــام تو را خـــدای وَدود می نویسد به حـلـقه ی خــاتم بر بــلـنــد ستــیــغ عـــاشــورا زده عـبــاستان فقــط پـرچـــم كـــاش می شد مرا نگــهداری مــثـــل مقـداد و قنبر و میـثم عــارفـــم یا عـــلــی مدد گویم ذكرتـــــان تا الی الابد گــویم ای عـزیــز مـسـبـب الاسـبـاب ما رعـیت فــقــط شـــما ارباب ای وجــود تـو بــرکت عــالــم ای منــا ای صفا و ای زمــزم افـــتـــخــار عــشــیــرهٴ حـــوا ایــلــیـــای قــبــــیــلــــه ی آدم نــظــر شبّــر و شـبـیــر شـمـا بــی دوا درد را کنــد مــرهــم ذکــر نـام تو را خـــدای ودود مینویسد به حــلـقه ی خــاتــم بر بلند ســه تــیــغ عــاشــورا زده عبــاستــان فـقــط پــرچــم کــاش میشد مرا نگــهــداری مثــل مــقــداد و قـنــبـر و میثم عارفـــم یا علی مـــدد گــویم ذکرتــان را الی الابـــد گویم
: امتیاز
|
مدح امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
خدا میخواست تا تقدیـــر عالم این چنین باشد کسی که صاحب عرش است،مهمان زمین باشد خدا درساق عرش خویش جایی را برایش ساخت که حتی مـاورای دیـده ی روح الامیـن باشـد خدا میخواست از رخسارۀ خود پـرده بردارد خدا میخواست تا دست خودش درآستین باشد عــلـــی حُبّـه جُنـَّه ، قــســیـم الــنـار و الجنـه خدا میخواست آن باشد ،خدا میخواست این باشد علی را قبـل از آدم آفــرید و در شب معراج به پیــغـمـبـر نشـانش داد تا حـق الیقــیـن باشد به جز نام علــی در پهـنۀ تـاریخ نـامی نیست که بر انگــشــتــر پیغمـبران نقـش نگین بـاشد به جز او نیست دستاویز محکم در دل طوفان به جز او نیست وقتی صحبت ازحبل المتین باشد مرا تـا خطبه های بی الف راهی کن و بگذار که بعد از خـطـبـه بی نقطۀ تو نقطه چین باشد مرا در بیت ، بیت شعـر هایم دستـگیـری کن غــزل های تو بی انـدازه باید دلنـــشیـن بـاشد غزل لطف خداوند است اهـــل دل خبر دارند غزل خوب است در وصف امیرالمومنین باشد
: امتیاز
|
مدح امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
شیرخدا و لنگر عرش خدا، علی است مـــرآت حـق و آینه حــق نما، عـلی است بعد از وجود اقدس خـاتـم، حبیب حق بر کل جنّ و انس و ملک، رهنما، عـلی است
: امتیاز
|
مدح امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
حق روز ازل کـل نِعــم را به علی داد بین حکمـا حُکــمِ حَکَم را به علـی داد معنای یدالله همین است و جز این نیست کاتب که خـدا بود قـلــم را به علی داد میخواست به تصویر کشد قدرت خود را در معرکه شمشیر دو دم را به علی داد عــمّـال شیــاطین همه ماندند تهیدست تا احمـد مــحــمود عَلَـم را به عـلی داد یـاران ولایت به خـــدا اهـل بهــشــتـند الله کریـــم است، کــرم را به علـی داد هر مــمـلکتی تابع فرمان امیـری است ایــران، دلِ افتاده به غم را به علی داد از نسل علی یک علی آمد به خـراسان یعنی که خدا کـــل عجم را به علی داد کوچکتر ازآن است عجم فخر فروشد گــو حیــدریام، یار دلم را به علی داد سبقت بگـــرفت اُمّ عـــلی ز اُمّ مسیحا روزی که خــدا حق قدم را به علی داد مملوک ببین مالک دین در شب میلاد تنظیم سند کـرد و حرم را به علــی داد بودی همه اشراف عرب طالب زهرا طــه گُـهر عهـــد قِــــدَم را به علـی داد بگذاشت کف فاطمه را بر کف حیـدر با فاطمه شش دانگ ارم را به علی داد از یُمن همین وصلت فـرخـنده کلامی حــق زینب آزاده شیـم را به عــلـی داد
: امتیاز
|
مدح امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
شاهد کل الجمال ایـــزد یکتـــا عـلیـست پرتو اشـــراق آن پیدای ناپیــدا علیست معنی فرقان فروغ ملک جان فخـرجهان شاهد ایمان شه امکان مه بطحا علیست سر مطلق والـی حق پیشوای مـاخـــلـق کاشف اسرار قرآن راز ما اوحی علیست بلبـــل گویـای اســـرار گــلسـتـان وجود سر سبحان شاه ایمان ماه او ادنی علیست برهمه خوبان عالم قبله گاه رحمت اوست جمله پاکان جهان را سرور ومولی علیست در صف احزاب میر بر همه امت امام نزد خاصان ( کان عهدالله مسئولا ) علیست تکیه گاه وی سریر «هل اتی» در قرب دوست زانکه درحب خدا آن فرد بی همتا علیست بر سر از سلطان عــزت یافت تاج انما آری ایمان را نگهبان درصف هیجا علیست نـزد دانــا بـاطــن ( اِنّــا هَـدیناهُ السَبیل ) پیش اهل دل بهشت و کوثر وطوبی علیست آدم ونوح وخلیل ویوسف ویعقوب وهود صالح و شیث و شعیب وموسی وعیسی علیست در کتاب آفــرینش سورۀ تــوحید عشق درحساب اهل بینش عروة الوثقی علیست آنکه بذر معرفت در مزرع دلها فشــاند از لســان الله نــاطق منطق گویـا علیست در لب عیسی دم جان بخش و در طور کلیم شـعلۀ انّی انَــا الله و یَـدِ بیــضا علــیست ازهمه خاصان حق آنکس که بنماید به صدق امــتــثال سَبِّح اسـمِ رَبک الاعـلی علیست در عـروج عشق و معراج نبوت همسفر با همایون شاه سُبحانَ الذی اَسری علیست هَل اَتی قدر و سَلونی علم و لاهوتی مقام ملک دیـن را تاجدار لا فتی الا، علیست صاحب ســر ولایت در گه علم نــبــی باب سبطین رسول وهمسر زهرا علیست کشور اَلیَـــوم اَکـمَـــلتُ لَکُم را شهریار بر سَریر ما عَبَدتک شاه بی هـمتا علیست معنی نور علی نور است قلب مرتضی صورت زیبای عالم را بهیـن معنا علیست آنکه درهفت آسمان زد پرتو مهرش علم زان فروزان گشت خورشید و مه جوزا علیست در ثنای شه الهـی گفت با روح الــقدس شــاهــد کـــل جمـال ایـزد یکـتـا علیست
: امتیاز
|